آتشستان
چشم و ابرویی که گاهی زیر و رویت میکند
میرسد روزی که از جان جستجویت می کند
باورش سخت است امّا این پری رفتار ها
نزد همکیشان خود بس گفتگویت می کند
نیست از دستش امان،حتی گناه کوچکی!
آنکه با دریای توبه شستو شویت می کند
آسمان را تنگ در آغوش خود جا می دهی
هر که روی حاجتی گاهی به سویت می کند
حاصل یک عمر باغ زندگانی بوده ای
حق بده بر مادر خود گر که بویت می کند
آتشستان می شود دل گاه الهام غزل
کیست آن ساقی که این می در سبویت می کند
آرزوهایی که گم شد یک به یک در زندگی
با طلوعی شادمانه رو به کویت می کند
سید علی کهنگی. تیر 1398
@sayedalikahangi